ملاقات نسیم با امام زمان (عج)
ابن بابویه از ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسی بن جعفر علیه السلام ملاقات دیگری از نسیم ،خادمه حضرت امام حسن عسگری علیه السلام نقل می کند که می گفت:
یک شب بعد از تولد حضرت صاحب الزمان علیه السلام به دیدار آن امام همام رفتم، در حضور آن بزرگوار عطسه ای کردم، فرمود : خداوند تو را رحمت کند.
من از فرمایش حضرت خوشحال شدم ، سپس به من فرمود : آیا در مورد عطسه تو را بشارت بدهم ؟
عرض کردم: بفرمایید.
فرمود: عطسه نشان آنست که تا سه روز از مرگ در امان می باشی.
ملاقات دختر مسیحی تازه مسلمان
در کتاب داستانهای حج می نویسد: به نقل از داستانها و پندها:
دانشجویی مسلمان و ایرانی در آمریکا تحصیل می کرد . حسن اخلاق و برخورد اسلامی او موجب شد که یکی از دختران مسیحی آمریکا یی به او محبت خاصی پیدا کرد در حدی که پیشنهاد ازدواج با او نمود .
دانشجو به او گفت : اسلام اجازه نمی دهد که من مسلمان با تو که مسیحی هستی ازدواج کنم ، مگر اینکه مسلمان شوی ، دانشجوبه دنبال این سخن کتابهای اسلامی را در اختیار او گذاشت ، او در این باره تحقیقات و مطالعات فراوانی کرد و به حقانیت اسلام پی برد و مسلمان شد و با آن دانشجو ازدواج کرد.
سفری پیش آمد و این زن و شوهر به ایران آمدند، زمانی بود که حرف از حج در میان بود، شوهر به همسرش گفت:
ما در اسلام کنگره عظیمی به نام حج داریم، خوبست اسم نویسی کنیم و در حج امسال شرکت نماییم.
همسر موافقت کرد و آن سال به حج رفتند، در مراسم حج روز شلوغ عید قربان زن در سرزمین منا گم شد، هرچه تلاش کرد و دنبال شوهر گشت تا اینکه به یادش آمد در مکه کنار کعبه شوهرش می گفت:
ما امام زمان علیه السلام داریم که زنده است و پنهان است.
توسل به امام زمان علیه السلام جست و عرض کرد: ای امام بزرگوار و پناه بی پناهان، مرا به همسرم برسان.
هنوز سخنش تمام نشده بود که دید شخصی به شکل و قیافه عربی، نزد او آمد و به او
گفت: چرا غمگین هستی ؟
او جریان را عرض کرد.
آن شخص به او گفت: ناراحت مباش با من بیا شوهرت همین جا است او را چند قدم با خود برد ناگهان او شوهرش را دید و اشک شوق ریخت ولی دیگر آن عرب را ندیدند.
آن بانو جریان را از آغاز تا انجام شرح داد. معلوم شد حضرت ولی عصر علیه السلام اورا به شوهرش رسانده است.
ملاقات بانویی که مواظب حجاب خود بود
یکی ازعلماء بزرگ ( مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی دامت برکاته ) در مشهد مقدس برای آنکه به محضر امام زمان شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند او می گفت:
در یکی از جمعه های آخر ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه های نزدیک آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم می تابید، حال عجیبی به من دست داد، از جای برخاستم و به دنبال آن نور به درب آن خانه رفتم، خانه کوچک و فقیرانه ای بود، از درون خانه نور عجیبی می تابید ، در زدم وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف دارند و در آن خانه جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه سفیدی به روی آن کشیده بودند.
وقتی من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم ، حضرت به من فرمودند:
چرا اینگونه دنبال من می کردی و رنجها را متحمل می شوی ؟ مثل این باشید (اشاره به جنازه کردند) تا من دنبال شما بیایم .
بعد فرمودند این بانویی است که در دوره بی حجابی (رضا خان پهلوی) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند !